درد، درد، درد، درد
در وجود گرم و مهربان مرد
خانه كرد
مرد مهربان از اين هواي سرد
خسته بود
درد را بهانه كرد
آه، آه، آه، آه
باز هم صداي زنگ و بغض تلخ صبحگاه :
- اي دريغ آن كه رفت ...
- اي دريغ ما، دريغ مهر و ماه
دوستان نيمه راه
رود، رود، رود، رود
رود گريه جماعت كبود
در فراق آنكه رفت
در عزاي آنكه بود
"دير ماندهام در اين سرا ... " ولي شما، عزيز
" ناگهان چه قدر زود... "
ابوالفضل زرویی نصرآباد
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 423 | farsroidone |
![]() |
0 | 415 | farsroidone |
![]() |
0 | 450 | farsroidone |
![]() |
1 | 615 | farsroidone |