مرز در عقل و جنون باریک است
كفر و ایمان چه به هم نزدیک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم
گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا
خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنهتر از شمشیر است
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست مگو سهو شده
من و رسوایی و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم سیاه
از من تازه مسلمان بگذر، بگذر
بگذر، از سر پیمان بگذر، بگذر
دِین دیوانه به دین عشق تو شد
جادهی شك به یقین عشق تو شد
مستم از جام تهی، حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
افشین یداللهی
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 477 | farsroidone |
![]() |
0 | 438 | farsroidone |
![]() |
0 | 473 | farsroidone |
![]() |
1 | 637 | farsroidone |