وقتي سكوت دهكده فرياد میشود
تاريخ، از انحصار تو آزاد ميشود
تاريخ، يك كتاب قديميست كه در آن
از زخمهاي كهنهي من ياد ميشود
از من گرفت دخترِ خان هرچه داشتم
تا كي به اهل دهكده بيداد ميشود ؟
خاتون! به رودخانهي قصرت سري بزن
موسي، دل من است كه نوزاد ميشود
با اين غزل، به مـلک سليمان رسيدهام
اين مرد خسته، همسفر باد ميشود
اي ابروان وحشي تو لشكر مغول !
پس كي دل خراب من، آباد ميشود ؟
در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به چشمهاي تو معتاد ميشود
آرش پورعلیزاده
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 486 | farsroidone |
![]() |
0 | 443 | farsroidone |
![]() |
0 | 475 | farsroidone |
![]() |
1 | 640 | farsroidone |