شعری از غلام امینی(تقدیم به سیزده ساله های دوران دفاع مقدس)
تریلی ها تنهایی مرا گاز می دهند
به گریه هایم دست نزن
آویزانم شده ای
مثل سیزده به در امسال
نحس بوده ام
خوابهای نحس هم دیده ام
حکومت نظامی خوابهایم را بارها شکسته ای
به رگبار می بندی تمام کلماتم را
تو هم مثل تاریخ معاصر ایران
گاهی خاک
گاهی زرد
گاهی به جنگل می گریزی
میرزا کوچک خان مدرسه مان می شدی
ریش بلند که نداری
اما خیابانها به نامت بلند و بلندتر می شوند
و گنجشک ها یک در میان قهرمان
حافظ را با تمام فال هایش در خودم دفن می کنم
استخوان سرفه می کنم
شهر می ماند
پشت بارانی که شب هایم را جریمه می کند