بدون تو شده ام سخت در حصار خودم
و سخت می گذرد زندگی کنار خودم
مدال های تو بر دوش می کشم یک عمر
خمیده تر شده ام بی تو زیر بار خودم
به اولین نفر از یک نبرد می مانم
که تیر خورده ولی از طلایه دار خودم
شکسته یا نشکسته ، حماسه ای تلخم
میان طنز نویسان روزگار خودم
چقدر خشم فرو خورده ، صبر ، سکوت !
چقدر خسته ام از این همه وقار خودم !
هزار و یک شب بی تو گذشت بر باغم
هزار و یک شب بی حاصل از بهار خودم
مرا به خاک سپردند لشکرم اما
دوباره سبز شدم بر سر مزار خودم
..................................................................................................................................................................................................................
بندر از من پر که شد ساحل پر از او می شود
دست دلفین های بر ساحل زده رو می شود
باد موهای مرا بر صورت او می زند
در میان بچه ماهی ها هیاهو می شود
عطر لنج ناخداهای دبی چی نیست این
با وجود او خلیج فارس خوشبو می شود
اسکله در چشم او فانوس روشن می کند
کشتی من در برش پهلو به پهلو می شود
حس باغ انبه ی میناب و نخلستان فین
در کنار صخره های ساحلی رو می شود
کودکی خوابیده است و خواب های هر شبش
خاطرات ساحل زیبای سورو می شود