(( در رثاي نيکولو پاگانيني اسطوره ويلون
ترانه ها وسرودهاي سعيد رحيمي ور ))
پاگانيني با يک تار مينوازد
خورشيد را-وماه را کوک مي کند
پاگانيني حتي شهر کوتوله ها را به وجد مي اورد
در کنسرت اسمان جل ها من با يقه ي سپيد
محو مي شوم کنار نت هاي حضرت داوود
واين ويلون سحر اميز پاگانيني با ان معجزه مي کند
حضرت نت -وخداوندگار ملودي
هر چقدر اب مقدس پخش کني
شوبرت درسي امين بار خود نشسته
واين نت هاي جادويي
انگار از جهان بدوي
نه از اغاز همه چيز بوده اند
براي پاگانيني که در جنوب افتاب ميخورد
***********************************************************
به جاده ها چشم مي دوختم
وچه خيالهايي که ميبافتم
دريا دوباره ورق ميخورد با دستهاي نامرئي خدا
وموج ميشود
زني برقع پوش-با نيم بادله وشک ودئو
که جليبل خوسي اش مرا به ياد هيروگليف مي اندازد
براي انکه شوي توشوم تيمار
بايد مانند موسي دريا را بشکافم
اگر عصا شود همين مداد
وبنويسم سلام به موسي بندري
بنويسم سلام به صالح سنگبر
سلام بر گريه هاي رامي
اعجاز عيسي بلووچ
در غروب ابر کاوا و اورگانا
بايد اشگ گنو را پاک کنم
با سر انگشتان اسمان
در امتداد افق نشستم