می کُشد تو را آخر ویارگوشت
وقتی المثنای مرا هم
نجویده قورت می دهی
مامان، زمین با شکمی بر آمده
رژیمت کُشته مرا
که یکی هابیلم صدتا قابیل
وشاید یوسف بندری ام
که بردارانم می درند مرا
وقتی بهشت پشت درهای بسته
فیلم آدم وحوا را
روی دُور تکرار می بیند
این جاهم،ازمیانه های خط
مردی به نام هیرو
، شیما را درآغوش گرفته
تمدن می زند از ریه هایش بیرون
که نیل ازمن شروع خواهد شد
اینبار
اینسوی مامان
چشمانم را به دریای خودمان خواهم ریخت
وقتی مامان زمین با چشمان از حدقه درآمده
سوگوار می خورد مرا
می زاید تو را