((همیشه با منی))
همیشه با منی اما از اضطراب پری برای پرسش ذهنم تو از جواب پری
خیال آب زلالی که تازه فهمیدم عجب حقیقت تلخی که از شراب پری
اگر چه با تو نشستم به عمق هوشیاری ولی بلوری جامی که از شراب پری
شبیه مهره ی ماری هزار و یک رنگی شنیده ام که نقابی و از نقاب پری
که وعده های قشنگی یکی یکی مرده درست مثل حبابی تو از حباب پری
شرار آتش عشقی نبود و من ساده چه فکر بیخود و خامی کز التهاب پری
....................................................................................
((حرمت رفتار ها))
این غزل را شسته ام با آب چشمم بار ها تا خطوط و خاطراتش را کنم تکرارها
یاد آن روز ها کنار چشمه و لبخند تو با تو می شد پر کشید تا آسمان سارها
گفته بودی دوستم داری به حدی که اگر... زیر پایت می گذاری حرمت رفتارها
اینکه تو دور از منی با آن همه شرط و شروط لذت گل چیدن است دستی میان خارها
بی بهار و خسته و در مانده ام بی تو ولی درد عشقت باز دارد با دل من کار ها
پس چگونه من رهایت کرده ام آغوش خاک کاش با تو رفته بودم زیر این خروارها
فرصت باهم شدن آب است و آسان می رود درس عبرت می شود تا بعد تا بعد از این دلدار
پیشنهاد های خود را در قسمت اعلام نظر اعلام کنید