بر پیشانیت خطی ست
که هندسه هنوز نمیشناسد
تنها دست من
ستونی می سازد تا تابوت آه
طنابی می سازد تا خدا
بر پیشانیت خطی
که بوی چهارشنبه می دهد
ورنگ کودکی دریای مرا دارد
اما هیچ شکلی با آن رسم نمیشود
جز شکل بوسه گاه من
و بومی که
شاید روزی
شاهکاری از آن زاده شود
*
بر پیشانیت خطی ست
که مرا به روسری ام می رساند