دنیا برایت کوچک و تاریک و سرد است
کوچیدنت را هیچ کس باور نکردَ ست
توپاک بودی ، مهربان ، پردرد ، معصوم
در ذهن یک زن ، بهترین تصویر مرد است
مردی که می خندید با سنگینی درد
حالا نبودش ذهن را تسخیر کرد َست
هر شب کنارش می نشینی ، حرف ، خنده
هر صبح با بود و نبودت در نبرد است
این انعکاس لحظه های آخرت را
گویی درون ذهن خود تصویر کردَ ست
دریا به دستش بند دارد در جنون است
حتّا بهار از ماجرا غمگین و زرد است
هر شب تو را می دید در تابوتی از گُل
باد خزان با چهره ی این گُل چه کردَ ست
ساکت نشسته ، خیره در تو ، خسته ، فهمید
دنیا برایت کوچک و تاریک و سرد است
شاعر: زهرا مریدی