چگونه شیر شوم که تو را شکار کنم
چه حقه ای من غمگین بگو سوار کنم
چقدر یخ شده ای تو عجب زمستانی ست
میان این همه بوران کجا فرار کنم؟
نه حرف می زنی و نه نگاه می کنی ام
بگو عزیز دلم با تو من چکار کنم ؟
خدا مرا بکشد که نخواهمت یک روز
اگر انار دلت را جریحه دار کنم
و نذر کرده ام از عشق جز تو ننویسم
برای چشم تو تنها غزل قطار کنم