سال هاست كه
پشت چوب خط هاي پنجره
محتاج يك آمدنم
رو به سپيدي برف ها
رد پايي باشد
شايد...
سال هاست كه
پي ِ يك اتفاق ِ ناب
شبيه ِ با تو نشستن رو ي نيمكتي
زير آفتاب مهربان زمستان ...
سال هاست كه چمدانم را بسته ام
در ابتداي يك سفري از ماوراء اين روزها
با "تو"
كه تا ابديت تو
تو ...