شعری از سعید آرمات
در زاویه ی غلط
چیز ی از تو نوشته بود به رنگ دیوار
به غلط ِ
شیر خراب پارک
مرگ بر خط خطی کلماتی که با رنگ فشاری شده بودند
و دست روی مرگ لرزیده تر بود
چه کسی ؟ معلوم نبود پشت خط خوردگی مرده بود .
اما من
سایه ی نیمکت سیمانی را خواب دیده بودم
به کجای تو مربوط می شود
هم سیم تلفن بریده شده از شاخه ی درخت
هم انشای دانش آموزی که خیلی بد است به همه ی مربوط های توی پرک
با پنجه بوکس افتاده فک افتاده
با جوی زلال که نمی گذرد فاضلاب
با چه گلی توی همین پارک
گذارم به اولین عطر توی بیمارستان که افتاد
یادم به زایشگاهی
پدرم که دست پرستار پیری نگرفته بود .
بوسیده بودمت شاید عکسی که انگشت هیس روی دماغی قلمی
یعنی من دیوانه ی زایشگاهی ام
که عکس تو بر دیوار است .